پنج شنبه 17 بهمن
پنج شنبه هفدهم بهمن نود و دو:
سلام نفس مامان..
بالاخره امروز جوشکار آوردیم و جای ننو و تابت رو توی هال آماده کردیم .. یه تاب موزیکال هم برات خریدیم.. آخه از تاب بازی سیر نمیشی! توی اون تاب شورتی، همش مواظب بودیم که یه وقت به در و دیوار نخوری.. بعد ازظهر، یک ساعت و نیم طول کشید تا حاضر شدی از تاب بیای بیرون:
فدای خنده هات بشم .. ایشالله همیشه شاد باشی.. مبارکت باشه..
ظهر که رفته بودیم بیرون، خواستم برات لباس بخرم ، ولی اینقدر بهانه می گرفتی که نمیتونستم انتخاب کنم.. به داداش علی گفتم همین پنج تا رو بردار، ببریم توی خونه امتحان و انتخاب کنیم.. فروشنده هم همه ی لباس ها رو حساب کرد و قرار شد که هرکدوم رو نخواستیم تا بعدازظهر برگردونیم و پولمون رو پس بده.. ولی همه ی لباس ها اندازه ت بود، واسه همین همه رو برداشتیم.. مبارکت باشه گل پسر:
راستی، دیشب یه دونه فلش 16 گیگ برات خریدم..آاخه فلش قبلیت خیلی وقته پرشده..
مبارکت باشه پسر مهربونم..
خیلی دوستت دارم عزیــــزدلـــم..