پنج شنبه هفتم آذر نود و دو:
پنج شنبه هفتم آذر نود و دو: سلام عروسک نازم.. وقتی میریم بیرون ، همش دوست داری ماشین در حال حرکت باشه.. امروز صبح، بابا کار داشت و باید نیم ساعتی توی ماشین منتظرش می شدیم، ولی تو طبق معمول نق می زدی! ما هم مثل همیشه ، برات خوردنی های مختلف می خریدیم تا با هرکدوم چند دقیقه ای سرت رو گرم کنیم.. اینجا داری سیب خلال شده می خوری.. نوش جونت پسرم.. (هویچ پخته رو هم برات همین جوری خلال می کنیم): فکر نکنی دیگه به وسایل خونه از جمله تلفن و جاروبرقی کاری نداری!: از آخرین باری که رفتیم دکتر عابدی، به جای مولتی ویتامین و آهن، بهت فروگلوبین میدیم، خیلی هم دوست داری: &nbs...