گل پسر

نیمه ی اول آبان نود و دو

1392/8/17 17:58
نویسنده : مامان
360 بازدید
اشتراک گذاری

یک شنبه پنجم آبان نود و دو:

 

 

 سلام پسر مهربونم..ماچ

-به دلایلی آدرس وبلاگت عوض شد. وبلاگ جدیدت مبــــــارک آقا کوچولو..

-شنبه ی هفته ی گذشته ، دکتر مقدسی برای دستم سی تی اسکن نوشت و خدا رو شکر دستم رو باز کرد. البته اینو هم بهم گفت که این دست دیگه دست نمیشه! اشتباه از خودم بود که وقتی دیدم دکتر مقدسی نیست، حاضر شدم دکتر لطفی عکس دستم رو ببینه و گچ بگیره (با اینکه میدونستم کار دکتر مقدسی عالیه و بعد از اون دکتر اقراری)

- روز دوشنبه، بعد از 42 روز،  توی حموم حسابی آب بازی کردیم و کلی کیف داد.

-سه شنبه توی پزشک قانونی ، نوبت بهمون نرسید، رفتیم جاده ی فرزق و ماهی تازه خریدیم. به خاطر بارندگی، باغ های کنار استخر پرورش ماهی خیس بود و حدود 40 کلاغ روی زمین مشغول قارقار بودن و هرکار میکردیم تو حاضر نمی شدی از اونجا بیای توی ماشین.. (دوشنبه ماشین رو از تعمیرگاه تحویل گرفتیم)

-چهارشنبه که مادرجان اومد و دستم رو با ضمه و زرچوبه و روغن زرد و چیزای دیگه بست، ورم دستم کمتر شد. روز پنج شنبه عید غدیر بود، مادر جان بعد از اینکه کلی بهم سفارش کرد که مواظب دستم باشم ، رفت..

-چند وقته ، خیلی  اصرار میکنی بری حموم و آب بازی کنی.. وقتی پوشکت رو عوض میکنم و می شورمت، می دونم که باید یه ساعتی منتظر بشم تا تو راضی بشی شیر آب رو ببندم! 

1

1

1

1

 

دیشب که رفته بودیم بیرون ، برات 5 تا سی دی و یه اسباب بازی به اسم نخواره گرفتم:

1

1

1

 

مبــــارکــت باشــه عزیـــز دلـــم


  خیلی دوستت دارم نازنینم..قلب

   


 

 

شنبه یازدهم آبان نود و دو:

 

 سلام گلبرگ لطیف و نازم..ماچ

یه خبر خوب:هوراهوراهورا

چند روزه که دندون هفتمت دراومده.. مبارک باشه پسرگلم..niniweblog.com

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 

چند عکس از دیشب که رفته بودیم کاشمر، (خوش گذشت ولی علی باید می رفت کانون و نتونست بیاد کاشمر، همش میگفتیم کاش علی هم بود!):

توی مسیر رفتن، شیر خوردی و خوابیدی:

1


امامزاده سید حمزه:

1

1

 

امامزاده سید مرتضی:

 

1

1

 

-تازگی ها یاد گرفتی تلویزیون رو به سمت چپ و راست می چرخونینگران.. به علی گفتم لازمه که محافظ ال سی دی بگیریم..

-چندوقته که بدغذایی میکنی و دلت میخواد یکسره بهت شیر بدمناراحت..

-مرتب میری اتاق علی ، تخمه یا شکلات برمیداری و میای بیروناوه..

- حدود یه ماه میشه که با یه صدای جدید هم میتونی حرف بزنیاز خود راضی .. امروز صبح علی صدات رو ضبط کرد که سرفرصت میذارمش اینجا..

خیلی دوستت دارم پسر مهربونم..قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خواهر فرناز
10 آبان 92 12:47
وبلاگ جدیدت مبارک
هزار آفرین فکر کنم منم باید همین کار را بکنم
لینکتون کنم؟


وبلاگ اصلی هنوز آماده نشده.. فعلا اینجا مینویسم.. خوشحال میشم عزیزم..
مامی ارمیا
11 آبان 92 11:16
سلام عزیزم. منم هر روز بهت سر میزدم و نگران شدم و ترسیدم ازینکه شاید کلا وبت حذف شده ....
چی شده چرا وب قبلی رو نداری؟
راستی چجوری همه اطلاعاتو برگردوندی؟
بک آپ داشتی ؟


سلام الهام جون.. منم ترسیدم غیبتم طولانی بشه و نگران بشین واسه همین فعلا اینجا رو راه انداختم.. وب قبلی رو دارم ولی چون چند نفر که دلمون نمیخواد ، آدرسش رو دارن و بهش سر میزنن، فعلا غیرفعالش کردیم..
آره نسخه ی پشتیبان گرفته بودم..
رومینا
11 آبان 92 15:53
امیدوارم دستتون زودی خوب بشه . چه پسره عزیزی هست این ساتیار جون . من هم این چند روز میومدم وبلاگتون ولی هیچ صفحه ایی نبود نگران شدم میخواستم تو وبلاگ خودم براتون پیام بزرام که ببینم چی شده . . چه خوب شد که اومدید خیلی خوشحال شدم دیدم که برگشتید

لطف داری عزیزم.. ممنونم..

مهربون
24 آبان 92 21:27
خداروشکر اومدین واقعا دلم تنگ شده بود اخیشششششششش زیارتتون قبول. پس اونجا تو شلوغیش این چیزا هم پیدا میشه!!!
مامان
پاسخ
سلام عزیزم، خیلی خوش اومدی.. خیلی وقته که یادشون میره آدرس اینجا رو بدن.. ممنونم.. گوش شیطون کر، دو سه روزه که دیگه شلوغ و به هم ریخته نیست. وگرنه جا برای نشستن نبود! البته تازگی ها اینقدر بی انظباط شده، بچگی هاش خوب بود.. بهش می گفتم میترسم ذهنت هم اینقدر به هم ریخته و بی نظم باشه..
مهربون
26 آبان 92 7:13
مامان ساتیار من جویای احوالتون بودم شاید کوتاهی از من بود که مصرانه آدرس یا چیزی نخواستم. ایشالله که اون بهم ریخته نیستش
مامان
پاسخ
لطف داری عزیزم، ممنونم.. ایشاالله..
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد