گل پسر

پنج شنبه 13 تیر

1392/4/13 12:00
نویسنده : مامان
63 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزدلم..ماچ

-دیروز از یه روش جدید؛ بادبزن دستی، استفاده کردیم تا حواست پرت بشه و بهت غذا بدیم. وقتی باد به صورتت می خورد ، خوشت میومد و می خندیدی. منم از فرصت استفاده می کردم.. نهار دیروزت، کمی ماهیچه با کمی آرد حبوبات بود. (پودر ماش، عدس، لوبیاقرمز، لوبیاچیتی و لوبیا سفید که چند هفته قبل برات آماده کردم)

-اصلا جرات نمی کنم جلوی تو استراحت کنم. تا میام چند دقیقه دراز بکشم، خنده کنان به طرف من میای و فکر می کنی می خوام بهت شیر بدم! همونطور که می گی جی جی ، لباسم رو بالا میدی و منم دلم نمیاد ناامیدت کنم.. ولی دیگه کم کم باید عادت کنی که روزا کمتر شیر بخوری گل پسر..

-وقتی دیدم هنوز نمی تونی دو چیز رو روی هم بچینی(مثلا قطعات برج هوش)، بهت یاد دادم که اونها رو داخل هم بذاری، خوشبختانه جواب داد و زود یاد گرفتی. مثلا میگم ساتیار صورتی رو بذار توی نارنجی. تو هم دو تا رو توی هم میذاری (ولی هر رنگی که شد). منم کلی تشویقت می کنم و تو خوشحال میشی..

-دیروز به طور کاملا اتفاقی، لباست با لباس علی، از نظر رنگ، ست شد. البته صادق متوجه شد .. برامون جالب بود:

13

خیلی دوستت داریم پسر مهربون..قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد