گل پسر

شنبه 19 / 9 / 90

1390/9/19 22:37
نویسنده : مامان
50 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینم.واسه تو

نمی دونی چقدر نگران سلامت توام. هروقت به طور جدی مشغول یه کاری نباشم به همین موضوع فکر میکنم و به خدا التماس می کنم که تو سالم باشی. سرماخوردگی ام خوب شده و داروهایی رو هم که استفاده می کردم با نظر دکتر بود و می گفت واسه تو ضرری نداره. بعضی وقتا فکر می کنم خدایا توی اون 45 روزی که خبر نداشتم باردارم و با بارداری پریود هم شدم، یه وقت مسکنی یا داروی دیگه ای نخورده باشم.. یا کرم های دست و صورتی که استفاده می کردم یه وقت واسه تو بد نبوده باشه..

پس فردا جواب آزمایش آماده میشه، البته خانومه گفت قبلش تلفنی بپرسین؛ اگه جواب حاضر شده بود بعد بیاین.. آخه آزمایش ها رو میفرستن آزمایشگاه پردیس مشهد.. مطمئن نبودن با این تعطیلی ها جواب آزمایش کی حاضر میشه.. دعا می کنم همه چی خوب باشه و تو سالم باشی.

کبوتر سفید

امروز بعد از چند روز تعطیلی رفتم مدرسه. به فرزانه گفته بودم برام سورمه بیاره، امروز واسه من و ریحانه آورده بود. ریحانه که چشما و مژه هاش ناز و قشنگه، می گفت زمان نوزادیش، مامانش مرتب چشاشو سورمه می کشیده.

ستار ه ها

امشب از حدود ساعت شش و نیم تا نه شب ماه گرفتگی بود و نماز آیات خوندم. اولش که خبر نداشتم و حواسم نبود ولی نازیلا از شهرضا بهم پیامک داد و خبردار شدم. اونم بارداره ولی ماه های آخرشه. فکرکنم بهمن ماه زایمان کنه. ایشا.. به سلامتی!

ماه گرفتگی

خب از خبرای دیگه ی این هفته که خواسته باشم بهت بگم این که ظهر جمعه، بعد از ماه ها، دوستم مرضیه، بهم زنگ زد، واسه گذروندن یه دوره ی ضمن خدمت و دیدن همکلاسی های قدیمی مون رفته بود خواف، وقتی با دو تا از دوستای زمان دانشسرا صحبت کردم، خیلی خوشحال شدم. لیلا بهم گفت هشت ماهه حامله ست. حالا شاید چند خاطره از لیلا و بقیه ی همکلاسی هام رو بعدها که بزرگتر شدی برات گفتم و عکساشونو نشونت دادم.

خاطره

راستی! بابا و داداشی ها میگن از طرفشون بهت بگم که خیلی دوستت دارن.. منم بهشون گفتم بیاین خودتون بگین!

دوستت داریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد