چهارشنبه24 خرداد(کپی پیست توسط علی.شرمنده حوصله نداشتم خوشکلش کنم داداش ببخشید.دی:)

سلام پسر آروم و مهربونم..

هرچی نگات می کنم، کمه عزیزم..

هر چی خدا رو شکر کنم، کمه عزیزم..

این روزا یه کم شیر می خوری و می خوابی. بعضی وقتا هم با دستات بازی میکنی و دور و بر رو با دقت نگاه میکنی..

وقتی خمیازه می کشی، باباجون و داداشی ها کلی میخندن و علی می گه انگار بابا داره خمیازه می کشه.. بعضی وقت ها توی خواب اخم میکنی و گاهی اوقاتم آروم لبخند میزنی، باز همه قربون صدقه ی اخم ها و خنده هات میشن.. وقتایی که سینه م سنگین میشه و راحت نمی تونی نوک سینه م رو بگیری و شروع کنی به مک زدن، صورتت رو ترش میکنی و همه تشویقت میکنن که تو میتونی، ادامه بده، تو میتونی.. وقتایی که من بیرون اتاقم و تو دنبال جی جی میگردی ، همه منو صدا میکنن که بدو، بدو، بچه شیر میخواد. منم سریع سینه م رو با آب سرد میشورم و با عجله میام تابهت شیر بدم، اونوقت بهت میگن: تنبیه ش کن، تنبیه ش کن (ساتیار مامان رو تنبیه کن که تو رو منتظر گذاشت، نوک سینه ش رو محکم فشار بده تا دردش بیاد)

مادر جون میگه بذارین توی آرامش شیرش رو بخوره، اینقد باهاش حرف نزنین..

فدات بشم که دنیا رو واسه همه مون قشنگ کردی..

راستی، روز دوشنبه باباجون واست شناسنامه و دفترچه بیمه گرفت و منم دیروز کارهای کارت طلایی ات رو ردیف کردم، دعا میکنم که همیشه سالم باشی و هیچ وقت مریض نشی گلکم..

امروز صبح ، با مادرجون و باباجون بردیمت درمانگاه، واسه آزمایش تیروئید از کف پات خون گرفتن و بعد برات پرونده بهداشتی تشکیل دادن.. و بعد واسه کنترل بردیمت پیش دکتر بهشتی که خدا رو شکر گفت مشکلی نیست و همه چی خوبه.

خیلی دوستت داریم ساتیارجون.