یلدا
سلام شیرین ترین هندونه ی من..
امشب شب یلداست.. دومین و یا شاید بهتره بگم سومین یلدات مبارک باشه گل نازم..
حیف که زیاد حال و حوصله نداری.. باباجون عصری زودتر اومد، ولی نبردیمت دکتر.. اگه تا فردا بهتر نشی دیگه ناچاریم ببریمت دکتر و بهت دارو بدیم..
سرشب که کیک رو تحویل گرفتم ، واسه تو، یه دونه کامیون کوچولو و یه دستکش خریدم.. توپ هندوانه ای هم میخواستم که نداشت..
یلدا دور همی بیشتر حال میده.. پنج شنبه مادرجان و زن دایی تماس گرفتن و گفتن یلدا بریم اونجا.. به جز پارسال همه ی یلداها رو خونه مادرجان بودیم ولی با حالی که تو داری عذرخواهی کردم و گفتم که نمیشه بریم..
انارها رو بار کامیونت کردی و برامون آوردی.. هندونه که برات سنگین بود قلش دادی.. یه کم کیک نوش جونت کردی.. ولی چون امروز خیلی کم خوابیده بودی ، زودی خوابت برد.. هر چند دقیقه یه بار هم گریه می کنی، باز بهت شیر میدم و دوباره می خوابی..
خیلی دوستت دارم عزیزدلم..