شنبه 28 بهمن
سلام شیرین زبونم..
قربونت برم که اینقدر عزیز حرف می زنی.. اااااااااااا ب ب ب ب د د د د د د م م م م م م م گ گ گ گ گ گ ن ن ن ن ن ن ن .. و صداهایی که نمی تونم ترجمه کنم، واسه همین صدات رو ضبط میکنم تا انشاالله وقتی بزرگ شدی ، گوش کنی..
اما خاطرات این روزهات:
- دومین مرواریدسفید وخوشگلت هم جوونه زد و این روزا واسه دراومدن دندونای بالایی یه کم داریاذیت میشی.. چنان محکم انگشتای کوچولوت رو گاز می گیری که دلم کباب میشه..
- از 20 بهمن آموزش کارت های "خوردنی ها" رو شروع کردی.. تقریبا هر روز سی دی ها رو می بینی ولی متاسفانه بعضی روزها خوندن کارت ها رو فراموش می کنیم.
- چند هفته قبل، سی دی بلاگ وبلاگت رو سفارش دادم و دیروز (جمعه 24 بهمن) به دستمون رسید.
- سه شنبه گذشته (24 بهمن) با فاطی و صبورا و شیرین رفتیم خونه فائزه.. تو هم به بازی بچه ها نگاه میکردی( تاراجون ، معین جون و هلیا جون) و حسابی خوش گذروندی .. برگشتنا رفتیم خونه خانم پرتویی(نغمه جون هم اونجا بود، 4 ماهه بارداره، انشاالله به سلامتی) .
داری بهانه می گیری و دیگه نمی شه بنویسم..
خیلی دوستت دارم پسر خوش اخلاق و مهربونم..