شنبه 13 آبان (عید غدیر)

سلام پسر عزیزم.. عیدت مبارک..

امروز خیلی خوشحالم, آخه بعد از مدت ها صدای معین عزیزم رو شنیدم, با هم تلفنی صحبت کردیم و کلی دلم وا شد.. امروز هم واسه اونایی که دوستشون دارم دعا کردم و دو تا دعای ویژه : یکی واسه سلامتی و موفقیت مسعود عزیزم و معین نازنینم .. و یکی واسه اینکه انشاالله خاله جون و نرگس جون به سلامتی و خوشی زایمان کنن..

اما این چند روز:

چهارشنبه 10 آبان مادرجون و دایی رضاجون اومدن خونه ی ما و روز خیلی خوبی شد, آخه توی هوای ابری و بارونی دلم حسابی میگیره ولی اون روز اصلا دلم نگرفت.. فقط وقتی رفتن!!

پنج شنبه 11 آبان: هفته ی گذشته, شب عید قربان, برات پک کمک آموزشی صد آفرین رو سفارش داده بودم (49 هزار تومان) که پنج شنبه از پست تحویل گرفتیم و به امید خدا ازین به بعد این کارت ها رو با هم تمرین میکنیم..

جمعه 12 آبان: ساعت هفت و پنج دقیقه ی صبح برای اولین بار غلت زدی و باز تکرارش کردی.. زود دوربین رو آوردم تا عکس بگیرم ولی پیام داد باتری ضعیف است .. ناچار زدمش به شارژ..راستی, چند وقته که پاهات رو پیدا کردی و باهاشون بازی میکنی.. حالا انشاالله توی این هفته ازت عکس میگیرم و اینجا میذارم..

خیلی دوستت دارم گل ناز مامان..