گل پسر

جمعه 13/8/90

1390/9/12 1:17
نویسنده : مامان
36 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح با بابا و صادق رفتیم پیاده روی . یه کم توی پارک جلوی مجتمع فراز نشستیم و بعد رفتیم طرف میدون شهدای پلیس. علی توی خونه درس می خوند. واسه نهار استانبولی درست کردیم . نصف کاراشو من کردم و نصف دیگه شو بابا.

قبل از نهار یه دفعه ترشح بزاق دهانم خیلی زیاد شد. قره قروت خوردم بدتر شد. یه کم کنجد شور خوردم بازم بدتر شد. علی گفت بیسکویت بخور . صادق رفت برام بیسکویت مادر خرید ولی فایده نداشت. اومدم سرچ کردم دیدم خیلی ها این مشکل رو دارن و درمانی نداره، اما جویدن آدامس بدون قند و مکیدن آبنبات سفت که ترش نباشه خوبه. الانم دارم آبنبات قهوه مک می زنم.

خدا کنه این مقدمه ی تهوع نباشه. تو دوران حاملگی های قبلی که ویارها و حال بهم خوردنای من تو فامیل بی سابقه بود. هرچند مطمئنم به اون شکل حالم بد نخواهد شد ولی امیدوارم اصلا حالم بد نشه!

راستی! امروز علی و صادق دوباره سرشون رو شکمم گذاشتن و حالت رو پرسیدن.............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد