یکشنبه هفدهم اردی بهشت

سلام ساتیار خوبم..

هزار ماشاالله دیگه بزرگتر شدی و کمتر پیش میاد که آروم باشی.. همش شنا می کنی ، ضربه می زنی.. بعضی وقتا هم که پاهاتو به یه گوشه ی شکمم فشار می دی و همونجور نگه میداری.. اون لحظه ها شکل شکمم خیلی خنده دار میشه و یه قسمتش قلنبه تره.. ازین کارات یه کم فیلم گرفته م که انشاالله بعدنا که بزرگ بشی ، نشونت بدم..

هفته ی پیش ، روز دوشنبه رفتم خونه بهداشت و خانم عبداللهی هم مثل خانم دکتر حقیقی گفت: چرا وزن کم کردی؟! گفتم به خاطر ترس از دیابت بارداری خیلی کم می خورم..

روز چهارشنبه هم از مطب خانم دکتر عبدالله پور برای چهارمین بار، واسه کلاس های آمادگی زایمان، تماس گرفتن و دیگه این دفعه روم نشد بگم هنوز تصمیمم رو نگرفته م ، این بود که رفتم کلاس.. کلاس سه نفره برگزار شد.. دو تا مامان و خانم دکتر.. اونجا یه سری اطلاعات خوب و مفید در مورد دوره ی نهفته ی زایمان و زایمان فعال بهمون دادن و یک سری تکنیک هارو مثل تکنیک تنفس هرمی ، ماساژهای مناسب، حرکات دورانی و...باهامون کار کردن.. و یه مقدار پنبه که بهش اسانس لاواندولا زده بودن واسه کاهش اضطراب بهمون دادن (رایحه درمانی)..هزینه ی کلاس ده هزار تومان بود و بابت زایمان خصوصی هم مبلغ صدوسی هزار تومان پرداخت کردیم..

دیروز تکرار آزمایش دیابت داشتم .. دیشب خاله جون اینجا بود و من بهش گفتم فکر نکنم مشکلی داشته باشم.. ولی امروز صبح که نتیجه آزمایش رو گرفتم، متاسفانه مشکل داشتم و خانم دکتر واسه تزریق انسولین منو به آقای دکتر صفریان معرفی کرد.. آقای دکتر گفتن سه چهار روز دیگه باید آزمایش تکرار بشه ولی اینبار باید به جای آزمایشگاه دکتر سلیمانی باید برم آزمایشگاه دکتر تقوی..

یه سری دستورات غذایی دیگه هم بهم دادن.. مثلا خانم دکتر بهم گفت کیوی رو با پوست بخورم.. منم الان امتحان کردم، خیلی بد نبود.

راستی ، دیشب امیر جون و مهیلا جون به مناسبت هفته ی معلم یه سبد گل خیلی قشنگ واسم آوردن:

دستشون درد نکنه..

خیلی دوستت دارم عزیز دلم!