گل پسر

یکشنبه 16مهر

1391/7/16 18:35
نویسنده : مامان
75 بازدید
اشتراک گذاری

سلام زیباترینم..ماچ

این روزا خیلی دوست داری به شکم بخوابی, البته فقط برای چند دقیقه, چون زود خسته میشی.. ولی خودت نمی تونی این کارو بکنی .. سر و شکم و پایین تنه ات رو برمیگردونی ولی برات سخته که شونه ی طرف پایین رو بالا بیاری.. واسه همین غر میزنی و ناچار ما بهت کمک میکنیم.. دیروز که روی شکم خوابونده بودمت , چند دقیقه رفتم آشپزخونه.. وقتی برگشتم دیدم سرت رو گذاشتی روی بازوت.. گفتم الهی بمیرم برات که اینقد قشنگ سرت رو روی دستت گذاشتی.. سریع دوربین رو آوردم .. اولین عکس رو که گرفتم , تو خودتو برگردوندی و برای اولین بار خودت رو از حالت دمر به حالت طاق باز درآوردی:

16

16

16

16

16

از بقیه کارات که بخوام بگم:

- قبلا همیشه روی پام می خوابیدی ولی حالا خوابیدن توی گهواره رو ترجیح میدی.. وقتی از ساعت خوابت میگذره, تو رو توی یه چادر یا پتو میذاریم و دو طرف پتو رو من می گیرم و دو طرف دیگه رو باباجون یا داداشی ها.. چند دقیقه که تکونت میدیم دیگه دوباره خوش اخلاق میشی و با همون چادر یا پتو , آروم میذاریمت توی گهواره و شروع میکنیم به تکون دادن گهواره, اینجوری خیلی زود و راحت میخوابی.. روزها تقریبا دوساعت بیداری, یه ساعت خواب(چندباری خواب یا بیداریت دو سه ساعت هم شده).. شبا هم که معمولا هر دو ساعت یه بار برای شیرخوردن بیدار میشی..

- هر چی دم دستت باشه مزه میکنی.. جغجغه, پارچه, پتو,حوله, ..., ولی مزه ی دستات رو به همه ترجیح میدی.. بعضی وقتا به جای خوردن یه انگشت, هر دو دستت رو با هم میخوری اونقد که میخوای بالا بیاری.. راستی تا یادم نرفته بگم که دیشب برای اولین بار لپ منو هم گاز گرفتی؛ تو توی گهواره خواب بودی, وضو گرفتم و نزدیک به گهواره میخواستم نماز بخونم که بیدار شدی , صورتم سرد بود, تا تو رو از توی گهواره برداشتم, از بس لثه هات میخارید همینطور که بغلم بودی, لپ منو گاز گرفتی منم هزار بار تو رو بوسیدم ..دیگه از خارش لثه هات فراموش کردی..

- وقتی باهات حرف میزنم و صدام رو نازک و کلفت میکنم, قهقهه میزنی.. و منم که نمیدونم چه جوری برای قهقه هات بمیرم..

- این روزا از دیدن خودت و بقیه ی وسایل توی آینه بیشتر لذت میبری..

- وقتی میخوای حرف بزنی میگی اووووووو.. یادمه یه ماه قبل که داشتی حرف میزدی, داداشی بهت گفت اووووو چیه؟ بگو قسطنطنیه , ساتیار بگوووو, بگو قسطنطنیه.. و این موضوع ما رو یاد خاطراتی انداخت که با یادآوریش کلی خندیدیم..

- از کلاه خوشت نمیاد.. لباس نیم آستین و شورت رو به لباس آستین دار و شلوار ترجیح میدی.. اصلا طاقت گرما رو نداری.. دوست نداری روت پتو بندازم, سریع با دو تا پات پرتش میکنی یه ور.. یه روز بابایی سر به سرت گذاشت؛ چندین بار روی پات پتو گذاشت و تو سریع شوتش میکردی, آخرش گفتم گناه داره, اینقد باهاش شوخی نکن..

- تازگیها کمتر دچار گرفتگی بینی میشی ولی مرتب کنترل میکنم, هر وقت که لازم باشه از قطره ی رینوسالتین و فین گیر استفاده میکنم.. برای مبادا توی اتاقت یه دونه دستگاه بخور گذاشتیم که تا حالا دو سه بار بیشتر ازش استفاده نکردیم..

- وقت شیر خوردن هم حواست به دور و ور هست, اگه باباجون یا داداشی ها حرف بزنن زود برمیگردی ببینی با تو حرف میزنن یا نه, باز یه کم شیر میخوری و دوباره سرت رو به طرف اونا برمیگردونی..

- دوست داری فقط و فقط به تو توجه کنیم.. اگه بیشتر از چند دقیقه بگذره و در مورد یه چیز دیگه حرف بزنیم ,غرغر میکنی..

- هفته ی دیگه نوبت واکسن چهار ماهگیته.. وای!!!!! استرس دارم!!!

خیلی دوستت داریم نازنین پسر..قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد